50 باید و نباید زندگی از نظر دکتر هولاکویی - بخش هشتم
مشاوره ازدواج

50 باید و نباید زندگی از نظر دکتر هولاکویی - بخش هشتم

( 0 ) امتیاز

شیرین - 02 آبان 1397

بر اساس آنچه که در بخش هفتم سری مقالات دکتر هولاکویی آمده است، پس از ایجاد یک رابطه مستحکم بر مبنای تعهد کامل و بی قید و شرط، شما باید قدرت این را پیدا کنید که بتوانید بدون هیچ مشکلی در مورد خواسته هایتان با شریکتان سخن بگویید. دکتر هولاکویی در ادامه دهمین باید و نباید زندگی را به این صورت توضیح می دهد.

بر اساس آنچه که در بخش هفتم سری مقالات دکتر هولاکویی آمده است، پس از ایجاد یک رابطه مستحکم بر مبنای تعهد کامل و بی قید و شرط، شما باید قدرت این را پیدا کنید که بتوانید بدون هیچ مشکلی در مورد خواسته هایتان با شریکتان سخن بگویید. دکتر هولاکویی در ادامه دهمین، یازدهمین و دوازدهمین باید و نباید زندگی را  توضیح می دهد.

بیان خواسته و نیازها واجب است.

خواسته ها و احتیاجاتتون رو لطفا بگویید. مشخص بگویید من گرسنه ام. من خسته ام. من می‌خواهم بخوابم. من این فیلم رو دوست ندارم. من می‌خواهم بروم خونه مادرم. خواسته تون، احتیاجتون را مشخص بگویید. بیخودی نگویید او خودش باید بفهمد. احتیاجتون رو خواسته تون رو مشخص و معین بفرمایید و نگرانش نباشید. 

باید مسئولیت تمام و کمال زندگی را بپذیرید.

ببینید وقتی که زن و شوهر با هم ازدواج می کنند، مسئولیت ها نصف نمیشه. کارها ممکن است نصف شود یا تقسیم شود که بعدا بهش می‌رسم. خود اون هم یه مساله است. ولی مسئولیت مال هر دوی شماست. این نکته مهم است. صد درصد مسئولیت شماست. مثل اینکه فرض بفرمایید از مدرسه برای بچه چهار ساله تون تلفن کنند که پسر چهارساله ات که قرار بوده، ساعت سه برش دارند، الان سه و نیم است و او داره دم مدرسه ش گریه می‌کند. آیا شما می گویید که نوبت همسرم بود برش دارد، میاد حتماً. یا بهش می گویید زنگ بزنید به همسرم؟! شما اولین حرفتون این هست که بذارید من با پسرم صحبت کنم و دلداری و امیدواری که پسرم قربونت برم من دارم میام بعد می رویم بستنی می‌خوریم، که او خوشحال و راحت بشود که من دارم میام و بعد هم التماس به اون آدم که ازتون خواهش می‌کنم که پیش پسرم باشید، من دارم می آیم. هر کاری هم دارید، می گذارید زمین. شما نمی توانید وقتی درباره مسئولیت صحبت می کنید بگویید امروز نوبت من نبود. مگه ما نوبت داریم؟ تو زندگی زناشویی صد درصد مسئولیت مال شماست. جالب این است که رو خط رادیویی من خانم دکتری تشریف آوردند که من اصلا باورم نمی شود. می گفت آقای دکتر من ازدواج کردم ولی شوهر من خرجی نمی‌دهد. خرجی نمیده!!! شما درآمد دارید؟ بله. چقدر؟ خیلی. او الان چه می‌کنه؟ الان کار نداره! خرجی بده؟!!! یعنی ما تو عصر حجریم ولی دکتر شدیم. مساله مسئولیت چیزی نیست که تقسیم شود و کم شود. بنابراین صد درصد شما مسئول هستید.

از یکدیگر مراقبت کنید.

همه ما نقاط ضعف داریم؛ همه ما. همه ما یک جامون عیب و ایراد دارد. همه ما سر یک درس مشکل داریم. سر مدرکمون داریم، سر لاغریمون داریم، هیچ کسی نیست که یه عالمه نقطه ضعف نداشته باشد. وظیفه "شما" این است که از جنبه های ظریف، لطیف، حساس، آسیب پذیر و شکننده همسرتون مواظبت و مراقبت کنید. مبادا هرگز به روی خودتون بیاورید راجع به اون موضوع ناراحت کننده و به مجردی هم که در یک مهمانی بحث راجع به مدرک تحصیلی هست و شما می دانید همسرتون اینجا اذیت می‌شود، با زیرکی و زرنگی باید موضوع رو عوض کنید. یعنی شما وظیفه محافظت و مراقبت دارید. شما "باید" مواظبت و مراقبت کنید. شما می دانید همسرتون حساس است نسبت به سنش. نه اینکه درست یا غلطه. اصلاً بحث اون نیست. شما تمام نیروتون را به کار می برید که از این حساسیت که فعلا و همچنان وجود دارد، شما مواظبت و مراقبت کنید.

حق ندارید هیچ وقت از همسرتان در مقابل دیگران انتقاد کنید.

من انقدر آدم ها رو دیدم که در خلوت و تنهایی تو کار تراپی تمام حرفشون این بوده، که ما تو هر مهمانی که می رویم بالاخره همسرم یک جوری من رو جلوی بقیه خراب می‌کند، یه چیزی می گوید که می‌داند من حساس هستم، یک مساله ای رو مطرح می‌کند که من رو آتش میزند. شما حق ندارید سر هیچ چیز همسرتون رو جلوی بقیه زیر سوال ببرید. شما حق ندارید، هیچ وقت همسرتون رو جلوی هیچ کسی نصیحتش کنید. اگر همسرتون برمی‌گردد می‌گوید پاریس پایتخت لندنه، به شما چه مربوطه؟ شاید شده باشه! حتی در خصوص بچه ها تونم همین طور هست. من یادمه پسر بزرگ من شاید سه سالش بود در مهمانی بودیم یک صحبتی کرد، گفت: یک چیزی رو می‌خواهم «برفوشم!» خوشبختانه هیچ کس هم چیزی نگفت. خوب منم به روی خودم اصلا نمیاوردم. توی هفته بعد ده پونزده تا موضوع پیدا کردم که بهش گفتم اینو باید بفروشیم یا اون رو باید بفروشیم. یادم موند برای اینکه مواظب بودم. یک ماه بعد داشت یه چیزی میگفت که گفت «بفروشم». تموم شد و رفت. هرگز نفهمید که اشتباه کرده؛ هرگز! برای اینکه من هرگز تصحیحش نمی‌کردم. حتی اگه خودش هم با من تنها بود من تصحیحش نمیکردم. ما قرار نیست تو دنیا به مردم بگوییم عیب و ایرادشون چیه. ما اگر فکر می‌کنیم یک چیزی غلط است، یک راهی دارد که برای اینکه اون چیزی که غلط است رو یه جوری که حتی او خودش نفهمد غلط است، بهش درستش را بفهمانیم؛ تمام شد و رفت! بنابراین تو زندگی، شما وظیفه تون مواظبت و مراقبت از زمینه های ظریف و لطیف و حساس است.

نظرات کاربران

نظر خود را درباره این مقاله به اشتراک گذارید.

نظری ثبت نشده است