آقای هلاکویی روانشناس و مشاور ازدواج و خانواده هستند.
فایلهای صوتی زیادی از ایشان در سراسر اینترنت وجود دارد. در این سری مقالات پیاده
سازی چند مورد از سخنرانی های ایشان را می خوانید.
در ابتدای سخنرانی در مورد نظام خانواده، دکتر هلاکویی چنین
می گوید:
شما بهتر از من میدانید که انسان با هیچ چیزی به خوبی "احتیاج و نیاز"
تعریف نمی شود. یعنی اگر شما بخواهید انسانی را تعریف کنید، فقط کافی است که
درباره احتیاجات و نیاز او بدانید. شما به من بفرمایید در پنج دقیقه و ده دقیقه چه
احتیاج ها و نیازهایی دارید و مخصوصا به من بفرمایید چگونه این احتیاجات و نیازها
را برآورده می کنید، بعد من خدمتتان عرض می کنم شما چه کسی هستید. یعنی موضوع احتیاج و نیاز بیش از
هر چیز دیگری انسان را تعریف و معنی میکند و من و شما را به همدیگر، و خودمان را
به خودمان می شناساند.
مجموعه احتیاجاتی که جمعی را گرد هم می آورد، غالبا در طول تاریخ با
خود سازمان یا نهادی را به وجود آورده است؛ به همین
جهت است که دو نهاد مذهب و خانواده همیشه وجود داشته است. مطالعات مردم شناسی نشان می دهد که در همه جوامع مذهب و خانواده وجود
داشته است. بعد از این دو نهاد، سه نهاد دیگر به وجود آمده است؛ اقتصاد، سیاست و
آموزش و پرورش. و بعد طی دویست تا سیصد سال گذشته، سه نهاد دیگر نیز به وجود آمده اند؛
که یکی ورزش، و یکی تفریح
و سرگرمی و دیگری پزشکی است.
بنابراین نهاد خانواده، یکی از نهادهای اصلی و اساسی همه جوامع بشری
هست و تلاشهایی هم تاکنون برای از بین بردن آن انجامشده است، ازجمله کوششی که در
اتحاد جماهیر شوروی شد یا در مدت کوتاهی در آلمان نازی و یا بعداً در اسراییل صورت
گرفت، همه با شکست روبرو شدند و مشخص شد که مسئله خانواده موضوعی نیست که کسی
بتواند به این راحتی، با آن به نوع دیگری غیر از آنچه ممکن هست کنار بیاید.
اما همانطور که میدانید خانواده تنوع بسیاری دارد و تقریبا همه جوامع به انواع و گونههای عجیبوغریبی خانواده را دارند. خانواده خودش را مانند وسایل ارتباطی با گونهای سازگار و هماهنگ و تطبیق میکند که احتمالاً فرد و یا جامعه بهنوعی انتظار آن را دارند و میپسندند.
مورد مهم بعدی نظام خویشاوندی است. شما میدانید ما هفت فرد یا گروه خانواده درجهیک داریم. پدر و مادر و خواهر و برادر، پسر و دختر و همسر. سیوسه گروه خانواده درجهدو داریم. یعنی درجهیک درجهیک ما هستند. برادر شما درجهیک همسر و پسرش درجهدو شماست. صدو پنجاه و دو گروه خانواده درجه سه داریم. یعنی درجهیک درجهدو شماست. بنابراین ما صد و نود و دو گروه و فرد را فقط خانواده درجهیک و دو سه داریم. و بنابراین در طول تاریخ آنچه اسمش خانواده بوده در حقیقت نظام خویشاوندی بود و به همین جهت است که در بسیاری از موارد این خانواده بوده که به صورت قبیله، در مکانهای مختلف کار و فعالیت می کرده است. این روزها تاثیر عمو و دایی و خاله و عمه کمرنگ شده است، نقش پدربزرگ و مادربزرگ هم نسبت به قبل اهمیتش کم شده است.
مطالعات اخیر نشان میدهد که در امریکا تاثیری که در تربیت بچه ها از
جانب پدر و مادر هست تقریباً نزدیک ده، یازده تا حداکثر پانزده درصد است و
تاثیری که خواهر و برادر ها روی هم دارند سیوسه درصد است. یعنی تاثیر خواهران و برادران روی همدیگر
و اینکه شما در ترتیب تولد کجا قرار گرفتهاید، کاملا در اینکه شما را بسازد یا ویران کند نقش
دارد. شما فقط کافی است اگر دو فرزند دارید، جای اولی را با دومی عوض کنید؛ هفتاد
هشتاد درصد ویژگی های اساسی شخصیت هر دوی آنها عوض میشود.
فقط توجهتان را به این نکته جلب میکنم که اگر شما فرزند اولتان را به
خاطر بیاورید، این شما و همسرتان بودید که او را تربیت کردید، در حالی که وقتی
فرزند دوم شما متولد شد، بیش از آن که تحت تاثیر شما باشد، حتی بعد از شش یا هشت
ماهگی تحت تاثیر خواهر و برادر بزرگترش بوده و حضور شما اهمیت کمی داشته است.
در ادامه سخنرانی در مورد خانواده و خویشاوندی، دکتر هلاکویی چنین می گوید:
بنابراین آنچه در دنیای امروز به مقدار زیادی بههمریخته است، مساله نظام خویشاوندی است. امروزه نظام خانواده هسته ای است؛ یعنی خانواده ای که در آن پدر و مادر هست و
بچه ها.
در این ساختار همه حق ندارند و درست نیست که در کار خانواده دخالت کنند. اگر دیگران محبتی یا کمکی میکنند، اگر راهنمایی ای میکنند، باید همان جا بایستند، دیگر حق کنترل و دخالت و تجاوز و دستور و توصیه ندارند. تنها در این خانواده یعنی خانواده هسته ای هست که زن و مرد توانایی دو چیز رو پیدا میکنند، که یکی خوشبختیست و دیگری سلامت فیزیکی و روانی.
بالاتر از آن، تنها و تنها در خانواده ای که پدر و مادر بهعنوان اصل و اساس هستند
و بچه ها را تربیت میکنند و هیچ کس دیگری در کار پرورش و تعلیم تربیت بچه ها دخالتی
ندارد، می شود بچه را سالم تربیت کرد. وگرنه به مجردی
که پدربزرگ و مادربزرگ، عمه و دایی و خاله در کار پرورش و تعلیم و تربیت بچه دخالت
میکنند مساله و مشکل به وجود می آید.
درست است که
من و شما ممکن است، وقت نداشته باشیم. درست است که من و شما ممکن است به خاطر تحصیل، کار
یا مسایل و مشکلات روانی و اجتماعی مان نتوانیم از فرزندانمون مواظبت و مراقبت کنیم.
درست است که احتمالاً ممکن است، مادری یا پدری داشته باشیم که فکر می کنیم، برای
بچه های ما احتمالاً خوب هستند و حتما هم چنین هستند و بچه ها هم سخت به آنها
علاقه مند هستند؛ اما آسیب را بچه ها می بینند.
امروز مطالعات علمی نشان می
دهد که حتی در چهارده یا هجده ماه اول، فقط و فقط یک نفر باید بچه را تربیت کند.
حتی اگر قرار است پدر به مادر کمک کند، این گونه باشد که از مادر مراقبت کند
و مادر از فرزند مراقبت کند. و یا اگر پدر کاری میکند دقیقا، همان کاری باشد
که مادر میکند نه اینکه از خودش عقیده و نظری داشته باشد و کار دیگری بکند. زیرا
بزرگترین عامل سلامت روانی در چهارده ـ هجده ماه اول کودک، یکسانی است؛ به همین جهت است که برخی اوقات فکر می کنیم که حضور و وجود دیگران یک غنیمت است، ولی غالباً نیست. سالم ترین بچه، بچه
ایست که مادرش در هجده تا سی ماه اول او را همراهی کرده است و نه هیچ کس دیگر .
ما امروز به دوتا نتیجه رسیدیم. یکی اینکه خانواده ای می تواند زن و مرد خوشبخت و سالم رو در این دنیا داشته باشد که این خانواده، خانواده هسته ای باشد و بچه در چنین خانواده ای که پدر و مادر سه مشخصه دارند (دو مشخصه مهمه و یکی جزیی) که عبارتند از مهربانی و دانایی و امکانات، می تواند سالم رشد کند.
ادامه این بحث را در بخش دوم این سری مقالات بخوانید.
امیدوترم تو زندگی هر کسی دقیقا همون فردی سر راهش قرار بگیره که بیشترین تناسب رو باهم دارن . چون تو اوایل عقد و نامزدی اختلافات واضح میشن و اگه افراد تناسب هم نداشته باشن به ادامه اون زندگی امیدی نیست