50 باید و نباید زندگی از نظر دکتر هولاکویی - بخش سوم
مشاوره ازدواج

50 باید و نباید زندگی از نظر دکتر هولاکویی - بخش سوم

( 0 ) امتیاز

الهام - 27 مرداد 1397

در ادامه مبحث باید و نبایدهای زندگی که به اهمیت خانواده و فرزندان و مبحث زنده بودن و زندگی کردن در بخشهای اول و دوم پرداخته شد، دکتر هولاکویی به توصیه افراد به شناخت خوب خود و دیگران به عنوان باید دوم می پردازد: دومین چیزی که به عنوان باید هست، مساله شناخت خودمان و شناخت اوست.

در ادامه مبحث باید و نبایدهای زندگی که به اهمیت خانواده و فرزندان و مبحث زنده بودن و زندگی کردن در بخشهای اول و دوم پرداخته شد، دکتر هولاکویی به افراد توصیه می کند به "شناخت خوب خود و دیگران" به عنوان باید دوم بپردازند:

دومین چیزی که به عنوان باید هست، مساله شناخت خودمان و شناخت اوست.

بسیاری از ما، خودمان را خوب نمی شناسیم و به همین دلیل بسیار طبیعی است که طرف مقابلمان را نیز نمی شناسیم. من می توانم شما را به اندازه ای که خودم را می شناسم بشناسم، و چون خودم را خیلی کم می شناسم، شما را نیز نمی شناسم. فروید درست می گفت که انسان مثل یخی در آب است که ده درصدش بالا است و نود درصدش پایین قراردارد که نه خودش و نه دیگران از آن خبر دارند. ما حتی پنجاه درصد ضمیر ناآگاه خودمان را نیز می توانیم بشناسیم.

شناخت خود از نظر دکتر هولاکویی

من کاملا می توانم از خودم شناخت داشته باشم. شناخت از خود نیز دو معنا دارد. اول اینکه به چرایی رفتارم واقف هستم؛ یعنی چرا این کار را می کنم یا چرا این کار را نمی کنم. چرا این کار را می کنم آن زمانی که نباید بکنم، و چرا این کار را نمی کنم زمانی که باید بکنم. و دوم اینکه شرایط حالات خودم و احساسات خودم را می شناسم. چرا این حال را دارم، چرا غمگین شدم، چرا عصبانی شدم. چرا؟

در مورد معنای دوم آیا این چرایی را می دانیم.؟! روزی که شما چرایی ( نه چه و چگونگی) حال، احساسات و عواطف‌تان و چرایی رفتارتان را می دانید، خودتان را می شناسید، و این کار شدنی است. اصلا این بزرگترین کشف است. هیچ کشفی در جهان به اندازه شناخت خود جالب و جذاب و پر از هیجان نیست و به همین جهت است که کار روان درمانی و تراپی یکی از زیبا‌ترین کارهاست که نه تنها به مراجع، بلکه به روانشناس فرصت این را می دهد که بتواند احساس خوبی داشته باشد. به همین جهت است که نه در کار روان درمانی و تراپی، که برخی از اوقات وقتی ده ساعت نیز دفتر می نشینم و ساعتها با دوستان صحبت می کنم، حتی یک ثانیه نه احساس کردم خسته ام، و نه احساس کردم حوصله ام سر رفته و نه احساس کردم دلم می‌خواهد برنامه مثلا تمام شود. چرا؟ برای اینکه شما در حال ارتباط برقرار کردن با پیچیده ترین موجودی هستید که واقعا که حیرت انگیز است. بعد از اینکه با سیزده هزار نفر روی خط رادیو و تلویزیون صحبت کردم، امکان ندارد یک روز بشود کسی بیاید و مطلب تازه ای را که من اصلا ازش خبر نداشته ام، درباره خودش و دیگری بیان نکند که من را با یک جنبه تازه ای از انسان آشنا نکند. انسان نیز چنین پدیده پیچیده ای است. بنابراین در حالی که این پیچیدگی را دارد خوشبختانه با آن رویه و سطح به راحتی می شود او را شناخت.

شناخت دیگری از نظر دکتر هولاکویی

آیا شما خودتان را می‌شناسید یا نه. اگر خودتان را نمی شناسید دیگری را نیز حتما نمی شناسید. دلیل شیرین بودن روان درمانی نیز این گونه است که با روشن شدن زوایای تاریک یک شخص دیگر شما آن را به گونه دیگری به خودتان و عزیزان و اطرافیانتان مرتبط می کنید؛ بنابراین مساله شناخت خود و شناخت او اهمیت فوق العاده دارد.

شناخت آسیب های کودکی و درمان آن

سومین مساله این است که من و شما از راهرو و دالانی به اسم کودکی گذشتیم. که حتی دراین دوره، حتی یک نفر نیز در هیچ جای دنیا به هشت سالگی و هجده سالگی نرسیده که آسیب ندیده باشد. ما هنوز به خاطر پیچیدگی وجود انسان این دانش را نداریم که بچه ای را که به طور طبیعی خدا سالم به ما می دهد، به هشت سالگی و هجده سالگی برسانیم. تمام آدم هایی که به هشت سالگی و بعدا هجده سالگی می رسند، درگیر چند یا چندین تصادف می شوند و در نهایت له و لورده و مچاله می شوند. به همین دلیل برخی از ما آسیب کمتر و برخی آسیب بیشتری دیده ایم. به بیان دیگر آن چیزی که اهمیت دارد این است که هیچ کدام از ما سالم به هشت و هجده سالگی نرسیدیم. نتیجه چیست؟ آسیبهای کودکی زندگی بزرگسالی من و شما را خراب می‌کند.

شما اینگونه تصور کنید که من و شما را آوردند چهار یا شش میخ بزرگ در پای ما کوبیدند و به من و شما گفتند راه بروید. معلوم است که تمام زندگی، راه رفتن من، ورزشی که می‌خواهم بکنم، و مهمانی رفتن من با موانعی روبرو است. باور کنید بسیاری از حوادث و اتفاقات کودکی دقیقا همین میخ هایی است که در پای من و شماست. حوادث خیلی ساده که حتی یک بار اتفاق افتاده است. ما در خصوص کودکی می دانیم که برخی از اوقات، کاری که پدر و مادر یا اطرافیان می کنند یا اتفاقی که برای بچه می افتد، در هشت سال اول کودکی درست مانند یه تصادف است. شما اگر صد هزار مایل خوب رانندگی کرده باشید، یک متر خوب رانندگی نکنید می توانید کشته بشوید یا بکشید یا کور بشوید. بسیاری از اوقات یک حادثه ، یک جمله، یک حرف، یک اتفاق در کودکی دقیقا فرزند من، و یا اگر پدر و مادر در حق من و شما کرده‌اند من و شما را از پا درمیاورد. بنابراین من و شما چون نیزه آسیب دیده‌ایم و به خاطر این آسیبی که کم و بیش دیده‌ایم همیشه زندگی بزرگسالی ما همیشه بدون استثنا خراب می شود.

برای جلوگیری از این تخریب دو کار باید انجام دهیم؛ یکی باید کودکی را به مرحله ای برسانیم که روی این زخمها مرهم بگذاریم و این شکستگی ها را از بین ببریم.  امروز می دانیم که همه اینها ممکن است؛ برای اینکه هرچه که در گذشته اتفاق افتاده، هیج جا نیست مگر در یک جای کوچک در مغز من و شما و امروز دانش این را داریم که این را درست کنیم. و دوم عقل و خرد گرایی است که باید مبنای زندگی من و شما باشد.

بنابراین تکلیف کار بسیار مشخص است. من و شما دو چیز را باید درست کنیم یکی کودکی را و یکی حضور و جود عقل را که ضرورت دارد بعدا آن را در خود به وجود بیاوریم. بنابراین شما نمی توانید، درگیر یک زندگی خانوادگی خوب بشوید اگر کودکی و مسایل کودکی را حل نکنید. یک حادثه کوچکی که بین شما و پدر و مادرتان اتفاق افتاده، یا یک اتفاقی که بین شما و خواهر و برادرتان اتفاق افتاده تمام زندگی شما را عوض می‌کند. برادری، خواهری را در تنگنا قرار می‌دهد و اذیتش می‌کند، بنابراین خواهر به عنوان یک دختر پنج ساله یا هفت ساله یک تصمیم ابدی می گیرد، که مردها همه بد هستند، همه متجاوز هستند، همه تو را بالاخره در تنگنا می گذارند و دمار از روزگار تو در میاورند. این را به عنوان یک اصل، یک حقیقت، یک واقعیت و به عنوان یک نتیجه گیری قطعی نهایی در ذهنش می‌گذارد.

درست مثل اینکه یک بار کبریت دست یک بچه کوچک را بسوزاند، او دیگر نزدیک کبریت نمی شود. بنابراین برخی از اوقات یک حادثه کوچک که به نظر من و شما اصلا مهم نیامده، ما را به هم ریخته است، چه برسد به اینکه صدها و هزاران نوع دیگر آن اتفاق افتاده بیفتد. بنابراین من و شما باید، دردها و آسیبهای کودکی را پیدا کنیم و آنها را حل کنیم. وگرنه زندگی خودمان، همسرمان و بچه هایمان را خراب می‌کنیم. هیچ استثنایی ندارد. هیچ شوخی ای ندارد. هیچ میانبری ندارد. شما هیچ آدم مختلف و متفاوتی نیستید. این قاعده قطعی و وجود دارد. پس بنابراین چاره ای نداریم که مسایل و مشکلات کودکی مون را حل کنیم.

ادامه صحبتهای دکتر هولاکویی درباره روابط گذشته را بخش چهارم بخوانید.

نظرات کاربران

نظر خود را درباره این مقاله به اشتراک گذارید.

نظری ثبت نشده است