از نظر دکتر هولاکویی و همانطور که در بخش های چهارم و پنجم سری مقالات «50 باید و نباید زندگی از نظر دکتر هولاکویی» گفته شد، اینکه دیدگاهتان را نسبت به خودتان و اطرافیان از شی بودن تغییر دهید، به شما کمک می کند که بتوانید دوست داشتن را به خوبی یاد بگیرید.
تفاوت «هدف بودن» و «وسیله بودن»
همسر شما باید برای شما باید هدف باشد و نه وسیله. متاسفانه ما در دوره ای زندگی می کنیم که بسیاری از ما وقتی که به این دنیا می آییم متوجه می شویم که همواره وسیله بودیم؛ یعنی یه بهانه بودیم. من را مادرم آورده برای اینکه خاله ام یا عمه ام توصیه کردند. به خاطر من هست که مادرم با پدرم مونده. بابای ما به خاطر منه که داره دائما جون میکنه. بنابراین من کم کم متوجه میشم که من هدف نیستم تو زندگی، بلکه من وسیله ام. بنابراین خیلی راحت و آسوده به این فکر می کنم که خوب حالا که من وسیله هستم پس بیام به کی سواری بدهم یا به تعبیری از کی سواری بگیریم.
انسانها را برای رفع احتیاجاتتان انتخاب نکنید!
بنابراین برخی از اوقات شما مثلاً در ازدواج می گویید که من دنبال یک کسی میگردم که این کارها را برای من بکند. یعنی من دنبال یه خرِ سواری میگردم. به همین جهت است که اخیراً می گویید من میرم ایران و اونجا کسانی که میخوان بیان امریکا و دنبال ویزا هستند رو میارم. یعنی من میشم ویزا. کسی با من کاری ندارد. من تبدیل می شوم به هواپیمای پرواز که او را از اینجا بیاورم اینجا. و تعجب هم نکنید از این ها از ده تاش حتما نه تاش بعد از اینکه درس و مدرسه و ویزاشون درست شد میرن دنبال کارشون. علتش این نیست که توطئه کردند. علتش این هست که از آدمها به عنوان وسیله، به عنوان اتوموبیل استفاده میکنند.
سوء استفاده کردن از موقعیت دیگران
این نگاه وحشتناکه که من زن بگیرم یا شوهر کنم به خاطر بچه. من که نمیخواستم ازدواج کنم. من چون بچه دوست داشتم رفتم ازدواج کردم. بنابراین شما نمیتونید برید با یه کسی ازدواج کنید به خاطر اینکه بخواهید درستون رو بخونید. در این صورت آدمها براتون وسیله اند. آدمها برای رفع احتیاجتون هستند. بنابراین اگر یه فرد دیگه پیدا بشه که احتیاج شما رو برآورده کند میروید سراغ او. اگر این آدم نتواند احتیاجات شما رو برآورده کند، رهایش می کنید. اگر شما این احتیاجات را نداشته باشید با او کاری ندارید. من با تو ازدواج کردم برای اینکه بیام امریکا برای اینکه بتوانم درسم را بخوانم برای اینکه بتوانم بچه هامو داشته باشم. حالا برو. میخوای بری برو ..... این کار بسیار خطرناکه. شما فکر می کنید از آدم ها دارید استفاده می کنید. خبر ندارید این شمایید که ازتون استفاده و سواستفاده شده است. بنابراین شماره شش این هست که همسرتون برای شما هدف هست نه وسیله.
ازدواج یک امر صد در صدی است.
شما در دنیایی زندگی میکنید که صد در صد شما و وجودتان، تعهد شما به عشقتان، ازدواجتان و خانوادتان است. بنابراین چیزی به عنوان ازدواج نود و نه درصدی وجود ندارد. اگر شما راجع به ازدواج صحبت می کنید، یک ازدواج صد درصد است. ازدواج صد درصد هم یعنی پنج جزء وجود شما در پنج جزء وجود طرف مقابل شماست. یعنی تنها شکلی که انسان را به سلامتی و خوشبختی میرساند، زن و شوهری است که این گونه اند.
اینکه من، خانواده ام برایم مطرح اند، کارم برایم مهمه، مدرسه ام برایم مهمه، این ها نهایتش جدا شدن است و دیر یا زود این سیستم در دنیای امروز از هم پاشیده میشود. سیستمی که در هم اینچنین گره نخورده و اجزایش یکدیگر را نگه نمیدارند تا زمانی که هست بد است و غلط؛ بنابراین وقتی هم بهم می ریزد، شما را بیشتر از هم می پاشوند.
بنابراین ما در دنیایی هستیم که صد درصد تعهد را میخواهیم. متاسفانه بسیاری از ما در حالی که ازدواج کردهایم، هنوز فکر آدم های دیگر را داریم. وقتی در رابطه قرار می گیرید، وقتی به فکر ازدواج هستید، از 100 در 100 بودن آن مطمئن باشید. شما نمی توانید پشت فرمون که می نشینید بگید من هر صد دقیقه ای که رانندگی می کنم یک دقیقه هم چشمم رو میبندم. خبر بد براتون دارم. دیر یا زود سر از قبرستان در می آورید. شوخی هم نداریم. عشق دنیای امروز، ازدواج دنیای امروز، صد درصد تعهد میخواهد. به همین جهت است که در تحلیل نهایی شما وقتی که با یک کسی ازدواج می کنید، اگر زنید همه مردها و اگر مرد هستید همه زنهای دنیا برای شما تمام اند. تمام شد و رفت. نه اینکه ما ازدواج کردیم ولی خوب هنوز ...
حرف حافظ رو داریم که: شهری پر کرشمه و خوبان ز شش جهت/ چیزیم نیست ور نه خریدار هر شش ام.