عروس خانم‌ها از بدترین اتفاقات عروسی خود می‌گویند.
برنامه‌ریزی جشن عروسی

عروس خانم‌ها از بدترین اتفاقات عروسی خود می‌گویند.

( 0 ) امتیاز

الهام - 09 تیر 1398

جشن عروسی در ذهن هر دختر خانمی‌ یک جشن رویایی است که دوست دارد مملو از اتفاقات خوب باشد. اما همیشه همه چیز همان‌طور که انتظار داریم پیش نمی‌رود. در این مقاله عروس خانم‌ها از بدترین اتفاقات عروسی خود گفته‌اند.

مراسم عروسی در ذهن هر دختر خانمی‌ یک جشن رویایی است که دوست دارد مملو از اتفاقات خوب باشد. اما همیشه همه چیز همان‌طور که انتظار داریم پیش نمی‌رود. در این مقاله عروس خانم‌ها از بدترین اتفاقات عروسی خود گفته‌اند. این مقاله را بخوانید تا آمادگی ذهنی برای هر گونه اتفاقی را داشته باشید و بتوانید با تدبیر در لحظه آن را مدیریت کنید. به خاطر داشته باشید هیچ چیز نباید شما را در روز عروسیتان آشفته کند، حتی چنین اتفاقاتی!
1- یکی از دوستان نزدیکم، در مراسم عروسی من لباس عروسی خودش را پوشید.
گمان نکنید که منظور من از لباس عروس لباس ساده سفید رنگ یا نباتی رنگ است، یا لباسی پف دار اما رنگی، او دقیقا لباسی که چند ماه قبل در عروسی خود پوشیده بود را در عروسی من پوشید. انگار در یک عروسی دو عروس حضور دارند. در تمام طول مراسم یک نگاهم به دوستم بود که با اعتماد بنفس کامل وسط مراسم راه می رفت و با خودم فکر می‌کردم چه کسی در عروسی دوستش چنین کاری می‌کند؟
2- خواهر همسرم دو هفته پیش از عروسی درخواست کرد تاریخ مراسم را تغییر دهیم.
خواهر همسرم دو هفته پیش از عروسی شغل دومش ‌را شروع کرد، او باید آخر هفته‌ها در محل کارش حضور پیدا می‌کرد و از ‌‌ترس از دست دادن کارش نمی‌خواست به این زودی‌ها درخواست مرخصی کند. ما تاریخ مراسم را تغییر ندادیم اما نیامدن خواهر داماد به مراسم عروسی مشکلی بود که هم باعث ناراحت همسرم و خانواده‌اش شد و هم باعث ایجاد کدورت بین من و خواهر همسرم در ابتدای شروع زندگی مشترک شد.
3- اتفاقات بد پیاپی در مراسم عروسی ما، مشابه یک کابوس بود.
در مراسم عروسی ما هرکس هر کاری کرد تا خاطرات بدی برای ما ایجاد کند. زیپ پشت لباس خواهرم در ابتدای مراسم پاره شد و تا نیمی ‌از مراسم و رسیدن لباس جدید نتوانست از روی صندلی بلند شود. خواهر همسرم موقع پرتاب دسته گل با عمه من بر سر گرفتن دسته گل دچار نزاع و درگیری شدند. سیگار یکی از اقوام به صورت یکی از کودکان حاضر در مراسم خورد. من در طول مراسم تنها آرزوی اتمام هرچه سریع‌‌تر عروسی را داشتم تا اتفاق بدتری نیفتد.
4- شام مراسم به همه مهمانان نرسید.
غذای مراسم ما به شکل سلف سرویس سرو شد. در اواخر سرو شام زمانی که حدود 20 درصد مهمانان هنوز شام نخورده بودند ظروف سرو خالی بود و شارژ نمی‌شد. با پرس و جوی خانواده، مدیریت تالار گفت مقدار غذایی که به تعداد مهمانان سفارش دادیم همین قدر بوده است. گویا بسیاری از مهمانان با خود همراهی آورده بودند که دعوت نشده بوده بودند.
5- خواهرم در روز عروسی نامزدی خود را اجرا کرد.
خیلی عصبانی‌کننده بود که بدون اطلاع و هماهنگی من، نامزد خواهرم در وسط استیج و در اواسط مراسم عروسی ما، حلقه نامزدی خواهرم را به او داد. از آن ساعت به بعد مراسم بیشتر شبیه به نامزدی آن‌ها بود تا عروسی ما. زیرا همه توجه‌ها به آن دو جلب شد.
6- مادر شوهرم به من گفت در کادر عکس نباشم.
مادر همسرم با گروهی از اعضای خانواده در کنار من ایستاده بودند، در این زمان از کسی خواست تا از گروه عکس بگیرد. من در حال جا باز کردن بین دیگران بودم که مادر شوهرم گفت قصد گرفتن عکس خانوادگی دارند و به من گفت خارج از کادر بایستم.
7- برادر همسرم در مراسم عروسی خوانندگی کرد.
برادر همسرم با بدترین صدایی که می‌توانید تصور کنید میکروفون را از خواننده گرفت و شروع به خواندن کرد. عجیب‌‌تر از همه این که آهنگ بی‌کلام را در فلش همراه داشت به لپ‌تاپ دی جی متصل کرد و با اعتمادبنفس ممکن به اجرای کنسرت پرداخت. از همه بدتر این که آهنگی که انتخاب کرده بود یک آهنگ غمگین و بدون ارتباط با مراسم عروسی بود.
8- صدای خواننده عروسی در همان ابتدای کار گرفت.
ما به سالن مراسم وارد شدیم. خواننده آهنگ ورود را به خوبی اجرا کرد، ما در جایگاه نشستیم و سپس برای حضور در استیج دعوت شد. ما چند روز قبل با خواننده مراسم در مورد آهنگ اول هماهنگ کردیم و روی آهنگ تمرین کردیم. اما متاسفانه لحظاتی پس از اجرا شدن آهنگ، صدای خواننده گرفت و نتوانست ادامه آن را اجرا کند و تنها آهنگ خالی پخش شد. پس از اتمام آهنگ، خواننده به شدت از ما و مهمانان عذرخواهی کرد و پس از دقایقی اجرای آهنگ‌ها توسط دی جی، صدای خواننده برگشت و شروع به اجرای مراسم کرد. 
9- بارش باران بر سر مهمانان.
عروسی ما در یک باغ تالار و در فصل بهار برگزار شد. از مدیریت باغ تالار خواستیم تا صندلی‌های مهمانان را در بیرون و داخل باغ بچیند. پیش‌بینی هواشناسی هیچ اشاره‌ای به ابری بودن هوا نکرده بود. همه چیز خوب پیش می‌رفت که ناگهان در اواسط مراسم بدون هیچ مقدمه‌ای بارندگی شد. همه مهمانان خصوصا خانم‌ها از‌‌ ترس به هم ریختن آرایش و خیس شدن، در پی یک سقفی این طرف و آن طرف می‌دویدند. چه اتفاقی از این بدتر؟ پس از دقایقی به دستور مدیریت تالار صندلی‌ها به داخل سالن منتقل شد. اما تمام آمال و آرزوهای من برای برگزاری یک مراسم رویایی در باغ و با دیزاین باشکوه آن به باد رفت.
این 9 مورد را خواندید، اینها همه اتفاقات واقعی است که شاید برای شما هم پیش بیاید. بهتر است سعی کنید بهترین عکس العمل ممکن را به این موارد و موارد مشابه نشان دهید و شبی شاد و خاطره انگیز داشته باشید.
این مقالات را هم بخوانید:
  1. ایده‌های ورود عروس و داماد به سالن عروسی
  2. پشیمانی‌های عروسی از زبان تازه عروس و دامادها
  3. نوعروس‌ها از سورپرایز‌های خوب و بد عروسی خود می‌گویند

نظرات کاربران

نظر خود را درباره این مقاله به اشتراک گذارید.

نظری ثبت نشده است