دلایل نادرست برای ازدواج، مسلما به یک زندگی شاد و خوشبخت منتهی نمی شود. و این موضوع کاملا بدیهی ست. این مسئله ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد که توجه نکردن به زندگی و مقابله با بالغ شدن خود نیز ممکن است از دلایل آن باشد. در این مقاله این موارد را بیشتر توضیح می دهیم تا بتوانید راحتتر به برخی ابهامات و مشکلات زندگی پاسخ دهید.
دلیل اشتباه چهارم: بی توجهی به زندگی خود
آیا تاکنون فکر کرده اید
که عاشق بودن، چقدر میتواند تمرکز شما را از دیگر کارها منحرف کند؟ شما فقط در این
فکر هستید که طرف مقابل چه احساسی دارد، چه نیازی دارد، چه چیزهایی موجب خوشحالیاش
میشود، رفتارتان چه تأثیری در او میگذارد و غیره. پس جای تعجب نیست که ما اغلب درگیر
ارتباط میشویم نه به این دلیل که فرد مناسبی را یافته ایم، بلکه فقط بهانه ای است
تا از زندگی خودمان اجتناب کنیم.
آیا برای اجتناب از زندگی
شخصی خودتان، ارتباط برقرار میکنید؟ عبارت زیر را بخوانید و ببینید آیا در زمان
حال یا در گذشته در مورد شما صدق میکنند یا نه.
- پیشینه ای از ارتباط های
ناخوشایند دارم.
- نمیتوانم مدت زمان زیادی
را بدون ارتباط سپری کنم.
- رابطه هایم اغلب فرمانبر
هستند.
- حیطه های زیادی در زندگی
ام وجود دارد که من در آنها آنطور که دوست دارم، عمل نمی کنم.
- طرحها یا رؤیاهایی دارم
که مدتها است نتوانسته ام به آنها توجه کنم.
- وقتی با کسی ارتباط
دارم، زمان کمتری به علایق و دوستانم اختصاص میدهم.
- گرایش دارم از لحاظ عاطفی
سریعتر از معمول وابسته شوم.
- درواقع از تنها بودن لذت
نمیبرم و ترجیح میدهم با دیگران باشم.
- وقتی مشغول کارم هستم،
صدای زنگ تلفن، مسائل جزئی یا نیازهای دیگران به راحتی حواسم را پرت میکند.
- به دیگران برای حل
مشکلاتشان راحتتر انگیزه میدهم تا به خودم برای حل مشکلاتم.
اگر برخی از جملات بالا
در مورد شما صدق میکند، ممکن است از رابطه برای اجتناب از مسائل زندگی خودتان
استفاده میکنید. آنچه تصور میکنید وسواس به عشق است، میتواند شکل اعتیاد به خود بگیرد؛
بدین معنا که با خودتان و مشکلاتتان روبه رو نشوید. درکل، اگر به کسی عشق میورزید
و تلاش میکنید تا او را خوشحال و نیازهایش را برطرف کنید، دیگر زمانی برای رفع نیازهای
خودتان یا تحقق بخشیدن به رؤیاهایتان نخواهید داشت.
برخی اشخاص درگیر رابطه
میشوند چون از فقدان شور و هیجان و بی هدفی در زندگیشان خسته شده اند و به جای اینکه
به درون خود رجوع کنند تا ببینند چرا اینگونه عمل میکنند، درگیر روابط عاطفی
ناکارآمد میشوند و آنها را هدف زندگی خود میسازند. چنین رابطه هایی هرگز کارایی
ندارند چون شما عاشق آن فرد نیستید، بلکه عاشق اجتناب از مسائل اصلی زندگی خودتان
هستید و وقتی ارتباط پایان یابد، دوباره با خودتان تنها میمانید.
اگر احساس میکنید برای
اجتناب از رویارویی با مسائل دیگر زندگیتان وارد ارتباط با کسی میشوید، سعی کنید
«روزه ارتباط» بگیرید. در ابتدا ممکن است دشوار باشد، اما شما را وادار خواهد کرد
با همه مسائل زندگیتان که از آنها اجتناب میکنید، روبهرو شوید.
دلیل اشتباه پنجم: اجتناب از بالغ شدن
برخی اشخاص ارتباط
برقرار میکنند نه به این دلیل که برای مشارکت فضای زندگی خود با دیگری آماده
هستند، بلکه چون میخواهند کسی از آنها مراقبت کند. این مردان و زنان میکوشند از
بالغ شدن اجتناب کنند. ازاینرو فردی را انتخاب میکنند که نقش پدر یا مادر را برای
آنها بازی کند. چنین ارتباطهایی در مسیر آموختن و رشد کردن با یکدیگر قرار ندارد،
بلکه شکلی از وابستگی است. شما ممکن است در چنین رابطه ای باشید اگر:
- تفاوت سنی فاحشی بین شما
و همسرتان وجود دارد.
- تفاوتهای زیادی در موفقیت
مالی و حرفهای شما و همسرتان وجود دارد.
- یکی از طرفین همیشه برای
کسب کمک و توصیه به دیگری متکی است.
در چنین ارتباطی خودتان
را متقاعد میکنید که عاشق هستید، درحالیکه در واقع جایگزینی برای مادر یا پدرتان پیدا
کرده اید.
البته همه رابطه های خوب
معیاری از التیام بخشی را در مسیر پویایی خودشان دارند و زمانهایی هست که زن برای
همسرش نقش مادر و مرد برای همسرش نقش پدر را بازی میکند؛ اما اگر بیشتر اوقات چنین
نقشهایی به خود بگیرید، از زندگی مشترک برای ماندن در حالت بچگانه یا عدم مسئولیتپذیری
استفاده میکنید.
دلیل اشتباه ششم: احساس گناه
آیا تاکنون به ارتباطی
ادامه دادهاید چون نمیخواستید با طرد کردن طرف مقابل احساساتش را جریحه دار کنید؟
آیا تاکنون به ارتباطی بیشتر از حد معمول ادامه دادهاید چون میترسید با ترک کردن
نامزدتان به او آسیب بزنید؟ آیا تاکنون با کسی ارتباط داشتهاید که عشق و علاقه فقط
از طرف او بوده، نه از طرف شما، اما برای قطع ارتباط احساس گناه میکردید؟
اگر به سؤالات بالا جواب
مثبت داده اید، دلیل نادرست ششم یعنی احساس گناه را درک میکنید. احساس گناه ممکن
است انگیزهی عجیبی برای برقراری و ادامهی ارتباط باشد، اما همیشه بروز میکند. شما
به خودتان میگویید که این احساس همان عشق است، اما در واقع حس همدردی است یا در شکل
شدیدتر، حالتی از تأسف است. شما در شرایط رمانتیک باقی میمانید نه چون خواهان آن
هستید، بلکه چون از آنچه ممکن است بعد از ترک طرف مقابل رخ دهد، هراس دارید. شما
زندانی احساس گناه هستید.
حالا بیایید ببینیم آیا احساس گناه زندگی عاطفی و عشقی شما را کنترل میکند؟ جملات زیر را بخوانید و توجه کنید چه تعداد از آنها در گذشته یا حال در مورد شما صدق میکند:
- شما به سختی میتوانید به
دیگران جواب منفی بدهید، به ویژه کسانی که دوستشان دارید.
- شما در خانواده نابسامان
بزرگ شده اید که به احساستان توجه نمیشد (با پدر یا مادری معتاد، انتقادی یا سلطه
جو).
- شما با این احساس بزرگ
شدید که مسئول خوشحال کردن دیگران هستید (پدر یا مادرتان مشکلاتی داشت که میبایست
از آنها نجات می یافت، والدی مجرد داشتید که برای کسب عشق و محبت به شما متکی بود
و غیره).
- به سختی میتوانید نیازهای
خودتان را بشناسید و به راحتی نمیتوانید نیازهای خود را برای کسانی که دوستشان دارید،
بیان کنید.
- از اینکه فردی احساسی و
فداکار هستید به خودتان می بالید و اگر کسی به شما برچسب خودخواه بزند، آزرده میشوید.
- از اینکه احساسات دیگران
را جریحهدار کنید میترسید و تلاش میکنید تا با حرف یا عملتان به کسانی که دوستشان
دارید، آزار نرسانید.
- از زمان و پول خود خیلی
راحتتر برای دیگران مایه میگذارید تا برای خودتان.
- اگر فردی که دوستش دارید
دربارهی مشکلاتش با شما صحبت میکند، بی بروبرگرد باید به او کمک کنید تا راه حلی پیدا
کند.
- اگر احساس کنید نظری که
میدهید موجب ناراحتی کسی میشود، از بیان آن خودداری میکنید.
- از اینکه از دوست صمیمی
خود شادتر، مرفه تر یا موفقتر باشید، احساس ناراحتی میکنید.
حتی اگر تنها با برخی از
جملات بالا موافق باشید، به احتمال زیاد مانند بیشتر اشخاص تحت تأثیر همان مقدار
احساس گناه هستید. اگر بیش از چهار مورد درباره شما صدق کند، ممکن است گرایش داشته
باشید که به احساس گناه اجازه دهید در انتخابهای عاطفیتان تأثیر بگذارد. اگر تقریباً
همه موارد بالا در مورد شما صدق میکند، به طور حتم بنا به دلایلی اشتباه عاشق میشوید.
اگر در گذشته زندانی احساس گناه بودهاید یا اکنون در ارتباطی هستید فقط چون از رها کردن آن احساس گناه میکنید، در این باره فکر کنید. وقتی تصمیم بگیرید به دلیل احساس گناه با کسی ارتباط داشته باشید، نه به دلیل عشق، او و خودتان را بی ارزش کرده اید.
اگر مایلید تا بیشتر در مورد دلایل اشتباه برای ازدواج بدانید، سری سوم این مقالات را دنبال کنید.
منبع
کتاب ازدواج عاقلانه؛ نویسندگان:
دکتر باربارا دی آنجلیس، دکتر نیل کلارک وارن، دکتر پاتریشیا لاو
بدترینش ، مورد آخر بود که همون احساس گناه هست خیلی از افراد به دلیل عذاب وجدانت و یا حس گناه یک رابطه ای رو ادامه میدن . این کار در نوع خودش ی خیانته هم به خود فرد و احساسش که داره قربانی عدم توانایی اش در نه گفتن میشه و هم به طرف مقابل چون از هیچ چیزی خبر نداره و فکر میکنه واقعا به درستی وارد یک رابطه عاشقثانه و یا دوستانه شده متاسفانه اکثر این روابط هم به زوودی قطع میشن