فرآیند ازدواج کردن، پر از ماجرا و داستانهای مختلف است. اما پس از کشمکشها و این ماجراها و بعد از عروسی، چالشهای زندگی دونفره آغاز میشود. این بر خلاف تصور بسیاری از زوجهای جوان است که فکر میکنند پس از ازدواج، زندگی همواره پر از هیجان و شور خواهد بود. زندگی واقعی مشکلات بسیار دارد و شما باید این را بپذیرید که هر چند که پس از ازدواج تحولی اساسی در زندگیتان ایجاد خواهد شد، اما مشکلات روزمره از بین نخواهند رفت و همواره باید توان دست و پنجه نرم کردن را با آنها داشته باشید. حال اگر بدانید که این چالشها در بین بسیاری از زوجهای جوان مشترک است، روحیه بیشتری در مواجهه با آنها خواهید داشت و می توانید بهتر در رفع مشکلات پس از ازدواج عمل کنید.
در این مقاله، تعدادی از مهمترین و شایعترین
مشکلات زوجهای جوان گردآوری شده است.
افسردگی بعد از هیجان عروسی:
همان طور که گفته شد، در حین تدارکاتی که برای ازدواج خود میبینید، با داستانها و مسائل مختلفی روبرو میشوید. پس از ازدواج و رسیدن شما و همسرتان به یکدیگر، به دقایق و لحظات عادی زندگی بازمیگردید و این ممکن است کمی شما را افسرده کند و دیگر هیجان قبل از عروسی را نداشته باشید. در این راستا تا جایی که میتوانید از موفقیتهای کوچک زندگی، مهمانیها و تفریحهای کوچک لذت ببرید و بدانید که با توجه به همین خوشحالیهای کوچک میتوانید از حال خود لذت ببرید و با همکاری همدیگر، موفقیتهای شگفتانگیزی را برای خود در زندگی رقم بزنید. فراموش نکنید که شیرینی و هیجان اصلی در زندگی درست پس از گذشت چندین سال از اردواج شروع می شود.
وقت نگذاشتن با خود و دوستانتان:
یادتان باشد که اگر ازدواج کردهاید، نمیتوانید و نباید شناسنامه، هویت قبلی خودتان و اطرافیان و دوستانتان را فراموش کنید. بسیاری از عروس خانمها در تلاشند که پس از ازدواج، تا جایی که میتوانند تعداد دوستان خود (خصوصا دوستان مجرد) را کاهش دهند و این در حالی است که دوستان، غیر از همسر، کارکرد خود را دارند و در بسیاری از موارد میتوانند به موفقیتتان در زندگی زناشویی، تجدید روحیه و و سایر موضوعات به شما کمک کنند. بنابراین اگر پس از ازدواج فقط به فکر تمرکز کامل به رابطه دو نفره با همسرتان هستید، بدانید که در اشتباهید و باید دایره دوستانتان را نیز حفظ کنید. با حفظ کردن روابط دوستانه به خوبی می توانید تعادل را در تمامی روابطتتان برقرار کنید.
ناراحت کردن اعضای خانواده نوعروس توسط داماد و بالعکس:
رفتوآمد بیشتر با خانواده و اقوام شما، همسرتان را با آنها بیشتر آشنا میکند و آنها را در معرض قضاوت او قرار میدهد. این مساله بین زوجهای جوان بسیار شایع است. اگر با قضاوت های همسر خود رو به رو شدید، در برابر آنها عکس العمل تند نشان ندهید و سعی کنید با درایت، هم قضاوتهای همسرتان را تعدیل کنید و هم با سیاست، به خانوادهتان انتقال دهید که چگونه رفتار کنند که همسرتان از دستشان دلخور نشود. با این کار خواهید دید که پس از مدتی با شناخت بیشتر، همسر شما و خانوادهتان بهتر یکدیگر را می پذیرند و در نتیجه راحتتر باهم ارتباط برقرار می کنند.
سر و کله زدن با انتقادات همسر:
با شناخت بیشتر همسرتان از شما، او ممکن است پی به ابعادی از شخصیت شما ببرد که برایش جذاب نیست و آنها را نقطه ضعف بشمارد و شروع به انتقاد کند. این قضیه ممکن است در سالهای اول زندگی ادامه داشته باشد. در مواجهه با این مساله، دو راه دارید؛ یا اینکه بیتفاوت باشید و بدون توجه به انتقادات همسرتان نظر خودتان را اعمال کنید و یا اینکه به نظرات او اهمیت و به او نشان دهید که نظراتش برایتان مهم است. مطمئنا رویکرد دوم بهتر است و به دوام رابطهتان کمک بیشتری میکند.استرس های مالی ناشی از خرج مراسم عروسی:
شکی در این نیست که برپایی جشن عروسی بسیار هزینهبر است و ممکن است حتی تا مدتی پس از اتمام آن برخی از بدهیهای آن باقی مانده باشد. یک راه حل ساده این است که تا جایی که می توانید در یک یا دو سال ابتدایی زندگی مشترک از هزینه ها و خرجهای اضافی بکاهید و حتی اگر قصد رفتن به ماهعسل پرهزینهای را دارید، تا جایی که می توانید سفر خود را عقب بیندازید، یا یک سفر مقرون به صرفه را برای بعد از مراسم تدارک ببینید. فراموش نکنید که این مورد ممکن است برای بیشتر زوج ها در اول زندگی پیش بیاید اما مهم این است که از همان ابتدا حس همکاری و همدلی در بین زوجین وجود داشته باشد.
ترس از مستقل شدن:
بسیاری از نوعروسان و حتی آقا دامادها قبل از ازدواج در قید و بند مدیریت بسیاری از امور خانه و حتی بعضی از امور شخصی خودشان نبودهاند و همواره به مادر و یا پدرشان برای انجام دادن کارهایشان تکیه می کردند. برای همین شاید برای مستقل شدن در خانه خودشان آمادگی لازم را پیدا نکرده اند. این موضوع تنها با زمان حل می شود و بعد از مدتی زوج با همفکری بزرگترها می توانند بر کارهایشان مسلط شوند.
هیچی مثل غم جداشدن از خونه پدری نیست من از همین الان غصه اون موقع رو گرفتم مگه میشه آدم اون همه خاطره رو بذاره و ی شبه بره درسته برمیگرده و به قول معروف یه دونه میره دو تا میاد ولی خب باتزم سخته و ناراحت کننده