بچه ها من واقعا خواهر شوهرم رو دوست دارم خیلی خیلی ماهه . همسرش هم خیلی خیلی مرد نازنین و دوست داشتنی هست . خواهر شوهرم به شدت معاشرتی هست و تو هر جمعی که میره همه دوست دارن باشه تو این مدتی که ما نامزد هستیم من تازه متوجه شدم که همسرش خیلی علاقه به رفت و آمد نداره . چند روز پیش فهمیدم از خیلی چیزا ناراحت می شه که اصلا شوک بودم . مثلا چرا اول با اون سلام کردن . چرا بهم گفتن برو این و بخر و از این چیزا اما اصلا به خدا کسی ببینه متوجه نمی شه این قدر حساس هستا ....!!!! به نظرتون من چیکار می تونم انجم بدم که خواهر خودم اول از همه این مسئله که اذیتش می کنه و بخاطرش همش از این مشاور به اون مشاور می ره و غصه می خوره حالش بهتر بشه دوم مشکلی نباشه و کسی ازم ناراحت نشه . از وقتی خودش بهم گفته احساس مسئولیت می کنم دلم می خواد خوشحال باشن و همیشه همه جا باهم باشیم ...

به نظرتون اگر زنگ بزنم 1 هویی بگم ما دلمون واستون تنگ شده الان میایم پیشتون ببینیمتون ناراحت می شه شوهرش ؟؟؟ واقعا انگار خواهرم هستش اونقدری دوستش دارم که دلم نمی خواد خواهر شوهر بگم بهش ....

شما چيزي اصلاً به رو شوهرش نيار به نظرم براش يه مشاوره خوب پيدا كن من خودم از مشاورم خيلي راضيم

عزیزم پیش خیلی از مشاور ها می ره اما اصلا تاثیری نداشته . الان 10 ساله ازدواج کردن و بچه هم دارن طوری شده که خواهرم واسه این مسئله حاضر به مهاجرت شده ...

ببین زمان بده. خودش کم کم می فهمه حساسیتش الکیه. احتمالا وسواس داره . وسواس ذهنی خیلی بده