- Samaneh
- کاربر
- تعداد پست ها: 3
- عضویت: 29 آذر 1397
امشب میان خواستگاری
بچه ها من دو ماهه اینجا دارم همه چی رو می خونم. مقاله های بزمینه رو خوندم و حتی شاید مسخره باشه ولی نکته هاشو نوشتم. حتی کلی ایده گرفتم برای لباسم. ولی باز امشب که قراره دوستم با خانوادش برای اولین بار بیان خونمون استرس گرفتم. مامان بابام از هم جدا شدن ولی امشب بابام قراره نیم ساعت زودتر از مهمونا بیاد. دوست مامانم هم میاد که اوضاعو مدیریت کنه. از مامان بابام مطمئنم چون خیای باهاشون حرف زدم و قراره هماهنگ باشن. فقط نگرانم واکنش مادر مهدی چیه؟ پدرش پارسال فوت کرده. مادرشو من دوبار دیدم و نسبتا مهربونه. می دونه مامان بابام جدا شدن. ولی نمی دونم امشب قراره چی بشه. عموی مهدی هم میاد. راستش عموش آدم خوبیه ولی زنعموش نچسبه. یه رستوران باهاشون رفتیم همش قیافه داشت. خلاصه برام دعا کنید به هم برسیم میام داستان عاشقیمونو واستون می نویسم. ماجراها داشتیم. از مرگ و جدایی و زندان تا عشق و وصال
- ساحل
- کاربر
- تعداد پست ها: 232
- عضویت: 22 خرداد 1397
عزيز دلم منم تو مسئله ي پدر و مادرم دقيقاً شرايط تورو داشتم
نگران نباش خدا هواتو داره
منم حالتو ميفهمم و برات دعا ميكنم كلي و برات آية الكرسي ميخونم
- ارمغان
- کاربر
- تعداد پست ها: 291
- عضویت: 17 مرداد 1397
عزیزم اصلا نگران نباش مطمئن باش بهترین می شه و همه ی پدر مادر آرزوشون خوشبختی بچه هاشون هست و مطمئن باش کاری نمی کنن که به غیر از این باشه . امیدوارم خوشبخت بشین و عشقتون پایدار
- mitrasadat
- کاربر
- تعداد پست ها: 124
- عضویت: 24 تير 1397
خوب بیا بگو چی شد؟ به خیر گذشت؟ عروسی کی هست؟؟؟؟؟