بچه ها من مهندسی مکانیک دانشگاه تهران خوندم. اول اینکه جو دانشکدمون خیلی بد و سنگین بود برام چون همه پسر بودن. و من 4 تا دیگه از دخترا واقعا تنها بودیم و احساس اقلیت بودن میکردیم. لیسنانس رو که گرفتم دیگه نتونستم تو مکانیک ادامه بدم یعنی اون همه درسی که واسه کنکور خوندم اون همه زحمتی که کشیدم همش هدر رفت و من ارشد رفتم مدیریت خوندم که فقط یه فوق لیسانسی داشته باشم. از اون جالبتر اینه که رشته مدیریت با روحیه من سازگار نبود و اون جاه طلبیم رو اقنا نمیکرد. مدیریت هم که خوندم و تموم شد خیلی کلافه شدم الان یک ساله که هیچ کاری نمیکنم. دنبال کار هم نگشتم. شما چطور؟ چی خوندید کجا و تجربه ای دارید که من بدونم تنها منم که به این روز افتادم یا نه؟ مرسی

من معماری داخلی خوندم. و کارم هم بهش مرتبطه. اون موقع که دانشگاه میرفتم خیلی دوسش داشتم. خیلی خوشم میومد از درسامون کارگاهامون. الانم کارم دکوراسیون داخلیه ولی اوضاع فرق کرده. تو کار داستان چیز دیگه ایه. رشته معماری به خصوص دکوراسیون داخلی و معماری داخلی درساش قشنگه ولی وقتی میری تو کار میبینی همه ی اون قشنگیا میشه مال مشتری. الان کلی پیاده روی میکنم کلی میگردم که یه گلدون مناسب با طراحیم پیدا کنم بعد کلی عاشقش میشم نمیخوام بدمش به کس دیگه ولی مجبورم. خونه ی رویاییتو باید واسه یکی دیگه بسازی. الان یه ویلا تو شهریار واسه یکی ساختیم که ساختش با همکاراست دکور داخلش با منه میز صندلی ناهارخوریش رو براش ساختیم انقدر خوشگل شده فقط میشینم عکسش رو نگاه میکنم. اگه برمیگشتم بازم همین رشته رو انتخاب میکردم به هر حال

من لیسانس ریاضی خوندم دانشگاه امیرکبیر فوقم رفتم شریف الان هم دانشجوی دکتری هستم. کارم هم تو یه انتشاراته واسه نوشتن کتابهای درسی و کمک درسی من اشتباه کردم دکتری خوندم باید دکترا میرفتم از ایران چون علوم پایه ابنجا به درد نمیخوره ولی اگه بشه پست دکترا میرم.

من رفتم دنبال علاقم نقاشی خوندم ولی خیلی پشیمونم چون هیچی تو دانشگاه یاد نمیدن و فقط بهت دید میدن. من کنار دانشگاه کلاس میرفتم. کلاسای نقاشی رو همینجوری بری هم یاد میگیری پشیمونم که دانشگاه رشته دیگه ای نخوندم. چون من درسم خوب بود پیشنهاد میدم کنار یه رشته درست حسابی هنرو دنبال کنید

من لیسانس فیزیک گرفتم کارم ولی مربی گری تو باشگاهه. تو مدرسه دوست نداشتم کار کنم دنبالش هم نرفتم. مدرک آمادگی جسمانی گرفتم و الان مربی سه تا باشگاهم که ساعات مختلف میرم اونجاها

من کارشناسی معماری خوندم و رشتمم خیلییی دوس داشتم و دارم، با چند تا از دوستام یه شرکت زدیم و متاسفانه چون ارتباطات خوبی نداشتیم خیلی موفق نبودیم و کارمون فقط شده بود پروژه های دانشجویی و بعد از یه سال جمعش کردیم و الان دنبال کارم و کار دلخواهم پیدا نمی کنم

با سلام من لیسانس گرافیک خوندم و ارشد پژوهش هنر و الان هم دانشجوی دکترا در یک شرکت کاشی طراحی میکنم عصرها هم تدریس . حس میکنم هنر خوندن در این مرز و بوم عاقبت نداره.

شغلی که انتخاب می کنیم به کاراکترمون ارتباط داره و نه رشته و متاسفانه نمی تونیم قبل از اینکه اون رشته رو تموم نکنیم متوجه تطابقش نمیشیم ... :slight_frown:

من کارشناسی فیزیک مهندسی پلاسما خواندم ارشدم رو مکانیک تبدیل خوندم کارم صنعتی هست یعنی مرتبط می شه اما از کوچیکی نقاشی و پیشرفته انجام میدادم و الان در کنار کارم با علاقه هم تابلو می کشم ( که خیلی فروشش سخته چون عین بچه آدم می شه اون کار ) و هم این که واسه تمام رنج های سنی کلاس دارم

من كارشناسي ژنتيك خوندم رشتمو خيلي دوست دارم ولي متأسفانه اينجا هنوز اونطور كه بايد جا نيفتاده