تاپ ترین بحث و گفتگوها
کیا حاضرن که...
سلام به همه ی عزیزان بزمینه. من به خاطر مشکلی که(نمیتونم بگم) دارم باید قرص مصرف کنم ونمیدونم تا کی... میخواستم ازتون بپرسم که طرف مقابلتون چنین مشکلی داشت آیا شما قبول میکردید که با هاش ازدواج کنید ؟ خواهش میکنم صادقانه نظرتون رو عنوان کنید. چون خیلی برام مهمه. پیشاپیش از همه ی کسایی که جواب سوالم رو میدن تشکر میکنم... البته مشکلم زیاد جدی نیست مثل یه قرص فشار که باید مرتب خورده بشه. و الان به لطف خدا خیلی خوبم. خواهش میکنم هرکس این پست رو نیخونه جواب بده.خیلی برام مهمه. متشکرم....
یه دوست دیگه هم قبلا پرسیده بود. نمی دونم چرا اینقدر بزرگش می کنید. بابا همه مریضی هایی دارن. باید به طرف مقابلت بگی ولی به وقتش. مثلا چند هفته بعد از آشنایی که نقاط قوتت رو هم دیده باشه و این نکته براش کمرنگ بشه. در کل چیز مهمی نیست به نظرم
بعضی اوقات فکر میکنم خودم دارم این مسئله رو خیلی بزرگش میکنم.الان آدما با چه مشکلاتی راحت کنار میان... ومطممئنم که خدا به همه کمک میکنه...
دوستم بچگیش صرع داشت تو خواستگاری به خونواده داماد نگفتن. بعد از بله برون مادر داماد از یکی شنید و علم شنگه به پا کرد . مخفی کاره بده والا
من تیرویید داشتم از بچگی. از زمان آشناییمون شوهرم می دونست و هیچ مسئله خاصی نبود. شما مشکلتون چیه که نگرانی
ممنون از دلگرمیتون..شما خانواده ی همسرت هم میدونستن یا فقط به همسرتون گفته بودید؟
نمیتونم مشکلمو بگم.ولی پیش دکترم و چند تا مشاور هم رفتم میگن که اصلا مشکل شما مشکل خاصی نیست... ومن اصلا به این موضوع فکر نمیکنم که بخوام این مسئله رو از طرف مقابلم پنهون کنم.حتی فکرش هم برام ناراحت کننده ست چه برسه به اینکه تو عمل بخوام این کار رو بکنم. و همیشه از خدا خواستم کسی بیاد خواستگاریم که با این مسئله مشکلی نداشته باشه و قبول کنه.برام دعا کنید بچه ها:cry::cry::cry: من حتی اوایل به خاطر این مسئله خواستگارامو رد میکردم...والان میفهمم که چه کار اشتباهی بود شاید هم حکمتی توش بوده....
ممنون از دلگرمیتون..شما خانواده ی همسرت هم میدونستن یا فقط به همسرتون گفته بودید؟
بعضی اوقات فکر میکنم خودم دارم این مسئله رو خیلی بزرگش میکنم.الان آدما با چه مشکلاتی راحت کنار میان... ومطممئنم که خدا به همه کمک میکنه...
عزیزم هر دردی دوایی هم داره . هر مشکلی رو برای خودت بزرگ نکن الان اونقدری درد و مریضی هست که اصلا بعضی چیزا به چشم نمیاد . خیلیا تیرویئد دارن و باید همیشه قرص مصرف کنن . خیلیا میگرن دارن و باید واسه کنترل آن قرص مصرف کنن یا خیلیا ایدز دارن و خیلی چیزای دیگه . خدارو شکر که در جریان مشکلت هستی و داری با دکتر و مشاور کنترلش می کنی. همه ی آدما هر کدوم به 1 نحوی 1 مشکلی دارن حالا از هر نظر . زمانی می تونی این مسئله رو عنوان کنی به خانواده ی همسر آینده ات یا خود همسر آینده ات که اول از همه خودت مطمئن باشی که این مسئله چیزی نیست و مشکلی نیست که من این همه به خودم استرس دادم . اول از همه خودت باور کن حرف دکتر و مشاورت رو بعدش خیلی خیلی راحت می تونی به اون ها هم بگی و اون ها هم زمانی که بدونن واقعا این مسئله چیزی نیست راحت هستن . من 1 شخصی خیلی سال پیش اومد خاستگاریم این طرف 1 دست نداشت تو سن 18 سالگی دستش قطع شده بود تو تصادف اما این آدم جوری با این مسئله کنار آمده بود که هیچ کس اصلا متوجه نمی شد که آقا 1 عضوی از بدنش رو از دست داده . اصلا کلا اونقدری برخورد این آدم خوب بود که اصلا توجه آدم به این مسئله نبود . این رو می گم که بدونی اول از همه از خودت بخواه که باور گنی و مطمئن باشی چیزی نیست بعد دیگران .
بعد چی شد ارمغان؟ دارین ازدواج می کنین یا جور نشد؟ کارش چی بود؟ جامعه با این آدما بد تا می کنه معمولا افسرده میشن
ممنونم....حرفاتونو کاملا قبول دارم. من تا چند سال پیش این باور رو نداشتم.ولی از چند وقت پیش که ارتباطم با خدابیشتر شده و پیش مشاور رفتم با یه حس دیگه با این مسئله برخورد میکنم. به قول شما انگار دارم خودم به این باور میرسم. به خصوص بعد از دیدن انسان هاییکه تو زندگی دیدم که مشکلات پیچیدهدای داشتن ولی از پسش براومدن.به نظرم این ها همه یه نشونه بوده برام. و اینکه اینجا عنوان کردم دلیلش این بود که خب ما همه انسانیم وضعیف و نیاز به مشورت و البته دلگرمی داریم. ممنون از دلگرمیتون....
چه عالی. بزرگترین لطف در زندگی هر فرد اینه که خودش رو بشناسه. بهترینها رو برات آرزو دارم عزیزم
ممنون عزیزم که نظر دادید. انشالله برای همه یهویی بشه اون چیزی که دلشون میخواد...:four_leaf_clover:
چه عالی. بزرگترین لطف در زندگی هر فرد اینه که خودش رو بشناسه. بهترینها رو برات آرزو دارم عزیزم
ممنون عزیزم که نظر دادید. انشالله برای همه یهویی بشه اون چیزی که دلشون میخواد...:four_leaf_clover: